معنی خلیجی در جنوب ایران
حل جدول
فارس
واژه پیشنهادی
خلیج عدن
عربی به فارسی
جنوب , جنوبی , بسوی جنوب , نیم روز
فارسی به عربی
جنوب
فرهنگ فارسی آزاد
جَنُوب، جهت مقابل شَمال (چون در ایران قبله به سمت جنوب است لذا گاهی رو به جنوب را رو به قبله نیز می گویند و دیگر آن که اغلب جُنُوب تلفظ می کنند در حالی که جُنُوب جمعِ جَنْب است)،
لغت نامه دهخدا
ابراهیم خلیجی. [اِ م ِ خ َ] (اِخ) قائدی از امراء بنی طولون در 292 هَ.ق. او از دست خلفای عباسی والی مصر بود و در آنجا بمخالفت عیسی بن محمد نوشزی برخاست و نوشزی مغلوب شده به اسکندریه گریخت. خلیفه مکتفی بسپاهسالاری فاتک سپاهی بتدبیر او به مصر فرستاد. ابراهیم در سال 293 جیش فاتک را نیز در عریش بشکست وسپس در جنگی دیگر با عساکر خلیفه منهزم و اسیر گشت و او را به بغداد برده بند کردند و در زندان بمرد.
حلوانی خلیجی
حلوانی خلیجی. [ح ُ خ َ] (اِخ) احمدبن احمد اسماعیل. ملقب به شهاب الدین. از علمای شافعی است که به سال 1308 هَ. ق. درگذشت. او راست: 1- الاشاره الاَّصفیه. 2- البشری باخبار الاسری و المعراج. 3- الجمال المبین علی الجوهرالمتین. 4- الحکم المبرم. 5- شذی العطر فی زکوه الفطر. 6- العلم الاحمدی فی المولد المحمدی. 7- فصل القضیه. 8- قصیده الحلواء فی مدح بنی الزهراء. 9- القطر الشهدی فی اوصاف الهدی. 10- القطع اللجاج فی الاجاج. و چند کتاب دیگر. رجوع به معجم المطبوعات شود.
فرهنگ عمید
[مقابلِ شمال] (جغرافیا) یکی از چهار جهت اصلی برابر با طرف دست راست کسی که رو به مشرق ایستاده باشد،
[مجاز] شهرها و سرزمینهای واقع در جنوب کشور،
[مقابلِ شمال] [قدیمی] بادی که از سمت جنوب میوزد،
فرهنگ واژههای فارسی سره
نیمروز
کلمات بیگانه به فارسی
نیمروز
مترادف و متضاد زبان فارسی
قبله، نیمروز، جهات، نواحی، پهلوها، کنارها،
(متضاد) شمال
فرهنگ معین
(جَ یا جُ) [ع.] (اِ.) یکی از چهار جهت اصلی که مقابل شمال است.
جمع جنب.، پهلوها، کنارها، جهت ها و نواحی،
فرهنگ فارسی هوشیار
یکی از چهار جهت اصلی در برابر شمال از دست راست وزیدن باد از دست راست وزیدن باد
فارسی به آلمانی
Süd, Süden (m)
معادل ابجد
1180